!این صفحه فعلن در وضعیت آزمایشی قرار دارد

2018/09/20

گزارش آکسیون و جلسه‌ی بحث و گفتگو به مناسبت سی‌امین سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی دهه‌ی ۶۰ و سال ۶۷

هم‌راستا با فراخوان «کارزار مبارزه علیه خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی بر زنان در ایران» به آکسیون سراسری در کشورهای مختلف به مناسبت سی‌امین سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی دهه‌ی ۶۰ و سال ۶۷، ما نیز در بلژیک دو برنامه سازمان‌دهی کردیم.

جمعه ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۸ جلسه‌ی بحث و گفتگو:

در این جلسه‌ که در جمع کوچکی از فعالین سیاسی شهر بروکسل برگزار شد ما تلاش کردیم تمامِ ‌وقت و توان جمع را به سمت بحث بر سر رابطه‌ی بین کشتار زندانیان سیاسی دهه‌ی ۶۰ و سال ۶۷ و همچنین ساختار دولت مبتنی بر کشتار، شکنجه و زندان در طی این سال‌ها و رابطه‌ی آن به اوضاع کنونی و راه برون‌رفت از آن متمرکز کنیم. جلسه‌ با خوانش شعر زیبایی از شاعر انقلابی «ناظم حکمت» به نام «امید» آغاز شد و با یادداشت کوتاهی از یکی از زندانیان سیاسی دهه‌ی ۶۰ ـ ساکن ایران ـ تحت عنوان «سوزنی در قلب» به بحث اصلی گره خورد. در ابتدای جلسه با همفکری جمعی چهار سوال تبیین شد:

  • رابطه‌ی بین مبارزات در جنبش دادخواهی و مبارزات امروز چیست؟
  • چرا با گذشت ۳۰ سال و علی‌رغم افشاگری‌های وسیع، جمهوری اسلامی از پذیرش این جنایت امتناع کرده و ادامه می‌دهد؟
  • چگونه می‌توان به شرایط رعب و وحشت امروز که مشابه دهه‌ی ۶۰ است عکس‌العمل مناسبی نشان داد که سکوت و انفعال تکرار نشود؟
  • جمهوری اسلامی کشتارهای دهه‌ی ۶۰ را برای تثبیت خود انجام داد، چرا عکس‌العمل جمهوری اسلامی و جنایات امروز مشابه دهه‌ی ۶۰ است؟ آیا مشابه است؟ دلیل آن ضعف جمهوری اسلامی‌ است یا پیش‌روی اعتراضات مردم؟
برای پاسخ به این سوالات بحث‌ها به شکل چالشی و فعالی پیش رفت. برخی از نکات برجسته‌ی بحث به شکل فشرده این بود:

دوستان معتقد بودند که شرایط امروز و دهه‌ی ۶۰ شباهت‌ها و تفاوت‌های چشمگیری دارد. مبارزات دی‌ماه تأثیر زیادی در رویکرد جمهوری اسلامی داشته است. کشتارهای دهه‌ی ۶۰ اگر برای تثبیت حاکمیت بود کشتارهای امروز خصوصاً حملات اخیر در کردستان برای جلوگیری از زوال و سرنگونی است. در دهه‌ی ۶۰ حضور فعالین سیاسی متشکل و انقلابی یک خطر بالفعل بود و حاکمیت ارتجاعی تازه به قدرت رسیده نیاز به کشتار نیروی‌های انقلابی و آلترناتیو داشت؛ اما بازوی سرکوب دولتی در تمام این سال‌ها در جامعه عمل کرده است و امروز حمله به احزاب کُرد فقط نشانه‌ای از دور جدید و متفاوتی از سرکوب است. کشتار، شکنجه، زندان و در کل خشونت سازمان‌یافته بخشی از کارکرد درونی هر دولت طبقاتی است و جمهوری اسلامی هم هرگز از آن مستثنا نبوده است؛ حتی کشتار در دهه‌ی ۶۰ هم وسیع‌تر از کشتار مبارزین سیاسی بود (شامل هم‌جنس‌گرایان، تن‌فروشان، اقلیت‌های ملی و مذهبی و ... هم بود) اما کشتار زندانیان سیاسی شکل فشرده و برجسته‌ی حذف نمایندگان آگاه گرایشات سیاسی‌ـ‌طبقاتی بود. کشتار زندانیان سیاسی در اوایل دهه‌ی ۶۰ بسیار علنی و آشکار و در سال ۶۷ پنهانی انجام گرفت. چرا؟! هرچند در طی این سال‌ها هم اعدام و سرکوب جوانان خصوصا جوانان طبقات تحتانی بخشی از ساختار جمهوری اسلامی بوده تا از انفجاراتی مانند دی‌ماه جلوگیری کند؛ اما برجستگی کشتار دهه‌ی ۶۰، کشتار و حذف نمایندگان سیاسی مردم برای خلق روابطی متفاوت و متمایز بود که حتی بعد از شکست ۵۷ هم خطری بالقوه بودند. امروز هم جمهوری اسلامی هر نیرویی که پتانسیل آلترناتیو شدن را دارد هدف قرار می‌دهد، فارغ از این‌که ما آن آلترناتیو را صحیح یا ناصحیح بدانیم. جمهوری اسلامی به‌عنوان ماشین سرکوب دولتی امروز هم مانند دهه‌ی ۶۰ با تضادهای داخلی و خارجی حادی روبروست.

در دهه‌ی ۶۰ یک زورآزمایی طبقاتی در جامعه جریان داشت و نیروهای آلترناتیو باقی‌مانده از ۵۷ صف‌بندی طبقاتی روشنی را نماینده‌گی می‌کردند؛ اما امروز شاهد این صف‌کشی طبقاتی در جامعه نیستیم. جمهوری اسلامی در آن زمان یک دولت نوپای طبقاتی بود که جنگ، قتل‌عام، ترور و لابی‌گری ... را برای تثبیت خود به جان می‌خرید اما امروز یک دولت طبقاتی جاافتاده است که با کشتارها پیام خاصی روبه‌داخل و خارج مخابره می‌کند. در دهه‌ی ۶۰ انتاگونیسم طبقاتی خونین و روشن بود اما امروز این انتاگونیسم به آن شکل نماینده‌گی نمی‌شود و مردم نماینده‌گان طبقاتی خود را ندارند. دولت جمهوری اسلامی به‌عنوان یک دولت تئوکراتیک از درون یک شرایط انقلابی بیرون آمد و با وجود ارعاب و سرکوبِ آشکار به درجاتی مشروعیت مردمی خود را از آن شرایط گرفت اما امروز مشروعیت مردمی جمهوری اسلامی به پایین‌ترین سطح رسیده چه به لحاظ ایدئولوژیک و چه به لحاظ اقتصادی و سیاسی. جمهوری اسلامی چون آلترناتیو اقتصادی ندارد، در مقابل بحران و انفجارات آتی نیاز به قدرت‌نمایی و جنگ دارد و جنگ برای جمهوری اسلامی کماکان نعمت است. هرچند جنگ نیابتی کنونی در خاورمیانه هم بخشی از نیاز سیستم سرمایه‌داری جهانی برای عبور از بحران جهانی سرمایه است. جمهوری اسلامی امروز، هم با بحران زیربنایی (اقتصادی) روبروست و هم با بحران روبنایی (ایدئولوژیک-سیاسی) اما با مبارزات اقتصادی صرف و به شکل خودبه‌خودی از هم نخواهد پاشید به همین دلیل بحث آلترناتیو اهمیت پیدا می‌کند و این در شرایطی است که آلترناتیو انقلابی و سوسیالیستی در تمام جهان با بحران روبروست و مردم نماینده‌گان سیاسی خود را پیدا نمی‌کنند.

در این بخش به نقش مردم و مبارزات مردم هم اشاره شد. یک نظریه معتقد بود که امروزه سواد سیاسی جامعه خصوصاً نوع متشکل و انقلابی آن بسیار پایین‌تر از دهه‌ی ۶۰ است و مردم در عکس‌العمل به فشار اقتصادی درصحنه‌ی مبارزه هستند و هنوز با جمهوری اسلامی مرزبندی ایدئولوژیک آگاهانه‌ای ندارند. یک نظریه معتقد بود که جنبش مردم در بطن خودش سیاسی است و در ادامه رهبری و سازمان‌دهی خود‌به‌خودی خود را پیدا می‌کند و شعور سیاسی نسل امروز بالاست هرچند رهبران سیاسی، تاریخ و فلاسفه‌ی انقلابی را نمی‌شناسد. نظر دیگری هم معتقد بود که اگرچه آگاهی و مبارزه‌ی خود به خودی مردم (حتی در شکل جنبش گرسنگان) و بر حول مطالبات اقتصادی و صنفی بستر مناسبی است اما نمی‌تواند پاسخگو باشد ولی به معنای این نیست که مردم پتانسیل انقلابی ندارد اما این مبارزات خودبه‌خودی باید اگاهانه تبدیل به مبارزه‌ی سیاسی بر پایه‌ی آگاهی انقلابی و در جهت تغییر انقلابی شود.

بر این موضوع نیز تأکید شد که چگونه باید شعار «نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم!» را همه‌گیر و تقویت کرد تا جنایات جمهوری اسلامی مجدداً در سکوت تکرار و تشدید نشود. تجربه‌ی تاریخی نشان می‌دهد پذیرش، اثبات و دادخواهی این نوع جنایات و قتل‌عام‌ها عمدتاً پیش از سرنگونی رژیمی که مرتکب آن شده است ممکن نیست (هرچند استثناهای قابل تأملی نیز وجود دارد). اگرچه امروز رسانه‌ها و تکنولوژی در خبررسانی در مورد این جنایت نقش دارند اما افشای کشتارها مدیون مبارزه‌ی خانواده‌ها و جان‌بدربردگان است و باید توسط جنبش دادخواهی مردمی پیگیری شود. جمهوری اسلامی و بخشی از نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب خارج حکومتی و متعاقباً امپریالیست‌ها و رسانه‌های‌شان عمدتاً در سه مرحله‌ی تاریخی انکار، توجیه، استحاله و مصادره به مطلوب کردن به جنایات دهه‌ی ۶۰ برخورد کرده‌اند؛ و امروز همین رویه‌ی استحاله را در پیش دارند و جان‌باختگان دهه‌ی ۶۰ را از محتوا‌ی مبارزاتی و انتاگونیسم طبقاتی خالی کرده و آن‌ها را قربانیانی معرفی می‌کنند که صرفاً «حقوق‌شان» تضییع شده است. درحالی‌که موضوع جنبش دادخواهی اگرچه یک بعد حقوقی هم دارد اما بیشتر از آن ابعاد سیاسی دارد؛ بنابراین جنبش دادخواهی رابطه‌ی تنگاتنگی با جنبش سرنگونی دارد.

دوست دیگری معتقد بود این گفتمان حقوق بشری می‌خواهد مسئله‌ی حقوقی را به شکل گفتمان یونیورسال طرح کند. اگر مسئله‌ صرفاً حقوق قربانی باشد تمام اعدامیان آن سال‌ها قربانی بودند (حتی بهاییان، تن‌فروشان و ...) اما این افراد مبارز بودند و آگاه بودند که نتیجه‌ی انتخاب و مبارزات‌شان چه خواهد بود. سوال: آن گفتمان که چپ در این مورد دارد چیست؟! هدف جمهوری اسلامی صرفاً کشتن این افراد نبود که ما میزان خشونت به‌کاررفته را اندازه‌گیری کنیم. مسئله‌ این بود که جنبشی که ۵۷ را به وجود آورد باید از ریشه از بین می‌رفت و خشونت جمهوری اسلامی برای از بین بردن بخشی از پایه‌گذاران انقلاب ۵۷ بود، به همین دلیل این موضوع به همه‌ی جامعه‌ی ایران مربوط می‌شود.

در مورد شعار «بخشش و فراموشی ...» موضع اصلاح‌طلبان مبنی بر «فراموش نکردن اما بخشیدن» یک شکنجه‌ی دائمی برای بازمانده‌گان است. در مورد بخشیدن هم تا زمانی که حقی مبنی بر انتقام وجود نداشته باشد چیزی به اسم بخشیدن معنا ندارد؛ بخشش همیشه از بالا به پایین اعمال می‌شود نه از پایین به بالا. اگر قرار باشد عاملین جنایت بخشیده شوند باید امکان انتقامی وجود داشته باشد تا عمل بخشیدن معنا پیدا کند در غیر این صورت «بخشیدن» یک مسئله‌ی انتزاعی خواهد بود.

دوستی معتقد بود که تحولات آتی ایران به رهبری زنان امکان‌پذیر است و مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی خصوصاً در نگاه زنان یعنی نیمی از جمعیت جامعه از بین رفته است و همچنین سرنوشت ایران به هویت و سرنوشت تمام خلق‌های ایران گره‌خورده است و تجزیه‌ی ایران اجتناب‌ناپذیر است. به این شکل مسئله‌ی ملی و حق ملل در جدایی بخشی از بحث داغ جمع شد و نظرات مختلفی طرح شد که نشان داد باید این موضوع را هم به شکل مجزا به بحث بگذاریم.

شنبه ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۸ آکسیون اعتراضی در مرکز شهر:

روز شنبه، ساعتی پیش از آکسیون، خودمان را به مرکز شهر بروکسل که مکانی بسیار پر رفت و آمد در یک روز تعطیل و آفتابی است، رفتیم. آکسیون ما هم‌زمان بود با آکسیون در سایر کشورهای اروپایی به مناسبت سی‌امین سالگرد قتل‌عام زندانیان سیاسی و ما تصمیم گرفتیم این آکسیون را در مرکز شهر برگزار کنیم تا از حضور مردم حداکثر استفاده را برای آگاهی‌رسانی و اعلام همبستگی کنیم.
به‌سرعت بنر بزرگ «کارزار» را در کنار پرچم بزرگ «سرنگون باد جمهوری اسلامی!» قرار دادیم و عکس برخی از جان‌باختگان ‌دهه‌ی ۶۰ از جریانات مختلف را روی زمین گذاشتیم، عکس «هیئت مرگ» و سران جمهوری اسلامی را در کنار عکس‌ها و توضیحاتی از وضعیت امروز در ایران قراردادیم؛ به شکل نمونه تصاویری از وضعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندان‌ها، برخی از زندانیان سیاسی زن، وکلا، فعالین جنبش دانشجویی، کارگری، معلمان و ملل تحت ستم ... ناپدیدشده‌‌گان و ... آمار اعدام‌ها در چند سال اخیر و با توضیحاتی در مورد وضعیت مردم در دوره‌ی روحانی و روابط با دول اروپایی و ... البته برای این‌که جنبه‌ی انترناسیونالیستی دیدگاه‌مان را هم نشان دهیم در طرف دیگر نیز تصاویری از فجایع و قتل‌عام‌های جهانی قرار داده بودیم که اتفاقاً موردتوجه مردم قرار می‌گرفت: تصویر هیتلر، شارون و پادشاه لئوپولد دوم (شاه بلژیک، عامل قتل‌عام بیش از ۱۰ میلیون نفر در کنگو) در کنار تصاویری از کشتار یهودیان توسط نازی‌ها، شیلی، اندونزی، ارامنه در ترکیه، کشتار روهینگیا در میانمار و ... تلاش‌مان این بود که نشان دهیم چگونه‌ این جنایات توسط خشونت سازمان‌یافته در دولت طبقاتی تحت سیستم سرمایه‌داری در کشورهای مختلف عمل می‌کند و چرا ما با تمام اشکال این جنایات مرزبندی داریم. این در حالی بود که از طریق بلندگوی ما دائماً شرح کوتاهی از دادگاه‌های سال ۶۷ پخش می‌شد و این توجه مردم را به سمت ما جلب می‌کرد. مردم سریعاً گرد آمدند و با تعجب به عکس‌ها نگاه می‌کردند.

ما تلاش می‌کردیم با پخش بیانیه‌هایی به زبان فرانسه، انگلیسی و فارسی که هم قتل‌عام دهه‌ی ۶۰ و سال ۶۷ را توضیح می‌داد و هم مواضع ما را روشن می‌کرد آگاهی آنان را بالاتر ببریم. قطعاً بسیاری از آن‌ها ابراز بی‌اطلاعی می‌کردند برخی سوال داشتند و برخی نقد و حتی مخالفت؛ اما مجموعاً جریانی زنده و پویا بین ما و مردم برقرار بود. برخی از فعالین سیاسی ایرانی هم به جمع ما پیوستند و به این شکل توان ما برای ارتباط زنده با مردم و بحث‌وجدل بیشتر شد. خیلی زود صدها بیانیه‌ای که چاپ کردیم تمام شد و مجبور به تجدید چاپ شدیم.
بسیاری از عابرین با دقت عکس‌ها را نگاه می‌کردند بیانیه‌ها را می‌خواندند و بعد با ما بحث می‌کردند. خیلی از آن‌ها با نشان دادن لایک یا علامت پیروزی اعلام همبستگی می‌کردند. برخی کمک مالی می‌کردند و حتی برخی با جدیت از ما می‌پرسیدند که ما چگونه می‌توانیم کار بیشتری انجام دهیم؟! و ما به آن‌ها توضیح می‌دادیم که می‌توانند به کارزار ما برای تظاهرات روز زن در سال آینده بپیوندند و صفوف مبارزه علیه جمهوری اسلامی را تقویت کنند و همچنین این موضوع را با دوستان خود به اشتراک و بحث بگذارند. زنی فلسطینی منتقد بود که چرا عکس کشتار فلسطینیان را نگذاشته‌ایم توضیح دادیم با گذاشتن عکس شارون کنار هیتلر ما موضع همبستگی‌مان را روشن کرده‌ایم اما هم توان ما کم است و هم تعداد جنایات بی‌شمار و ما نمی‌توانیم تمام جنایات را با عکس‌های متعدد نشان دهیم اما ما به‌روشنی در کنار مبارزات مردم فلسطین قرار داریم و ...که در نهایت این توضیحات او را راضی کرد. زن جوان محجبه‌ای بیشتر از ۲۰ دقیقه به عکس‌ها نگاه کرد و وقتی از او پرسیدیم برای ادامه‌ی کارمان کمک مالی می‌کنی گفت باکمال میل و کمک کرد. زن محجبه‌ی دیگری با دختر و پسرش عکس‌ها را دید بیانیه را خط به خط به آن‌ها توضیح داد و گفت با شما همراهم! گفت اهل مراکشم و خواهان جدایی دین از دولت، حجاب انتخاب من است اما به کودکانم می‌گویم باید به بقیه نظرات احترام گذاشت اما جمهوری اسلامی ایران برای مقاصدش امروز در مراکش هم دخالت می‌کند و با تقویت شیعی‌گری و توهین به دین ما در حال ایجاد تفرقه بین مردم ماست من در مبارزات شما علیه جمهوری اسلامی همراهم. زن محجبه‌ی دیگری درحالی‌که کمک مالی می‌کرد گفت بله! باید دین از دولت جدا شود من همراه شما هستم. پسر جوانی پرسید من انگلیسی‌زبانم (شعار پرچم ما به فرانسه بود) آیا شما خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستید؟! وقتی گفتیم بله! با خوشحالی به ما دست داد و گفت این عالی است. خانواده من دوستانی ایرانی از قدیم دارند که با روی کار آمدن جمهوری اسلامی در تبعید مانده‌اند. من با شما همراهم! ایران در گذشته بهتر بود. ما توضیح دادیم که درست است ما خواهان سرنگونی هستیم اما خواهان بازگشت سلطنت نیستیم و بد بودن جمهوری اسلامی به معنا بهتر بودن سلطنت نیست ما خصوصاً ما زنان می‌خواهیم به جلو برویم و نه به عقب. بحث داغی درگرفت و درنهایت او با بحث‌های‌مان سمت‌گیری کرد. زن دیگری که ظاهری آراسته داشت گفت با شعار پرچم ما مخالف است چون آنچه در ایران حکمرانی دارد اسلام نیست. گفت اهل عربستان سعودی و ساکن پاریس است. معتقد بود در کشور او که اسلامی است زنان مانند پرنسس‌ها زندگی می‌کنند و احترام دارند. توضیح دادیم که اولاً «جمهوری اسلامی» اسم و ماهیت حکومت ایران است (درحالی‌که عربستان در اسم مدعی پادشاهی است) و این‌که آیا اسلام شیعیِ ورژن ایران، اسلام واقعی است یا ورژن عربستان مسئله‌ی ما نیست. ما خواهان جدایی کامل دین از دولت و ملغی شدن قوانین ضد زن شریعت هستیم. در ضمن هم در ایران، هم در عربستان زنان قربانی قوانین شرعت هستند و زنان عربستان حتا تا چندی پیش اجازه‌ی رانندگی هم نداشتند. سریعاً اضافه کرد بله اما زنان عربستان به‌جای راننده‌گی کردن راننده دارند. ما هم توضیح دادیم که زنان نه‌تنها در عربستان بلکه در سراسر جهان بهتر است به‌جای «پرنسس»، زن باشند با حق پایه‌ای کنترل بر بدن و زندگی‌شان. وقتی گفتیم زنان در اروپا هم تحت ستم هستند چه برسد به عربستان ابراز بی‌اطلاعی کرد و در ادامه دوست دیگری برای او توضیح داد که اولاً تو ساکن پاریس هستی، نه عربستان و در همان عربستان هم زنان از طبقات مختلف شرایط بسیار متفاوتی دارند و ... گروهی از دختران جوان بعد از خواندن بیانیه آمدند و چند بیانیه برای دوستان دیگرشان گرفتند. زنی اهل بلژیک با اشتیاق گفت من خواهان پیوستن به کارزار شما هستم و ارتباط ردوبدل شد. پسر جوانی با لبخند نزدیک شد و گفت من فلسطینی و طرفدار خمینی هستم. گفتیم ما هم طرفدار مبارزات مردم فلسطین هستم اما رژیم ایران در داخل مردم خودش را قتل‌عام می‌کند و حمایت او از فلسطین در جهت منافع خودش است. آیا تو پول خون مردم ایران را می‌پذیری؟! در حالی که سریعاً دور می‌شد با شیطنت گفت بله! بله! من طرفدار جمهوری اسلامی هستم. پسر نوازنده‌ای که با دقت عکس‌ها را دیده بود پرسید تا چه ساعتی اینجا هستید؟ گفتیم: چرا؟ گفت چون می‌خواهد کمک مالی کند اما پول همراه ندارد و باید برای اجرا برود و بعد از اجرا به ما کمک مالی خواهد کرد به او گفتیم همین اعلام همبستگی برای ما ارزش بالاتری دارد و او با اعلام همبستگی از ما دور شد. دختری جوان ایرانی که فارسی بلد نبود با اشتیاق بیانیه فرانسه را خواند و گفت اگرچه موضوع برایم بسیار جدید است اما چون عجله دارم نمی‌توانم بمانم؛ مرد ایرانی دیگری که ظاهراً خواهان سرنگونی نبود به ما معترض بود که چرا عکس اعدامیان و زندانیان مجاهد یا کرد را در عکس‌ها گذاشته‌ایم چون آن‌ها تروریست هستند و ما توضیح دادیم ما ضمن مرزبندی سیاسی با احزاب آن‌ها از آزادی تمام زندانیان سیاسی دفاع می‌کنیم و این برخورد او در پی تطهیر جنایات جمهوری اسلامی است. برخی از فعالین کرد هم برای اعلام همبستگی در محل آکسیون حاضر بودند و این حضور هم دلگرم‌کننده بود. برخی دیگر از فعالین سیاسی ایرانی حاضر هم معتقد بودند فرم و محتوای این آکسیون مؤثر و در ارتباط گرفتن با مردم موفق بوده است و برای ادامه‌ی کار کمک مالی کردند. برخورد و ابراز همبستگی، سوالات و چالش‌ها با مردم به‌قدری پرشور بود که دلمان نمی‌خواست برویم اما مجبور بودیم آکسیون را بعد از دو ساعت پایان دهیم و جالب اینجا بود که برخی از مردم به‌قدری همبستگی داشتند که در جمع‌آوری عکس‌ها و وسایل هم به ما کمک کردند. ما هم با بازخورد عمدتاً مثبتی که دیدیم برای برگزاری تظاهرات هشت مارس سال آینده مطمئن‌تر شدیم و فهمیدیم اگر پیگیرانه، صادقانه و بی‌تزلزل به مردم رجوع کنیم قطعاً تعداد بیشتری را آگاهانه با خود همراه خواهیم کرد.

فعالین سازمان زنان هشت مارس (ایران - افغانستان) - بلژیک
فعالین کارزار مبارزه علیه خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی بر زنان در ایران - بلژیک
۱۸ سپتامبر ۲۰۱۸

- لینک مستقیم آلبوم تصویری از این آکسیون:

- و تصاویر بیشتر در آلبوم تصویری از این آکسیون.

2018/07/09

گزارش تظاهرات اعتراضی علیه سفر ترامپ به بروکسل و شرکت او در نشست سران ناتو

شنبه ۷ ژوئیه‌‌ی ۲۰۱۸- در یک روز گرم تابستانی بیش از دو هزار نفر در تظاهرات «ضد ترامپ» به بهانه‌ی سفر ترامپ به بروکسل با فراخوان ائتلاف «Trump Not Welcome: Make peace great again» شرکت کردند و پیام روشن خودشان را به رئیس‌جمهوری آمریکا و نخست‌وزیر بلژیک و رهبران اروپایی رساندند: نه به جنگ! هر هزینه­‌ای برای جنگ ممنوع!

دونالد ترامپ عازم بروکسل است تا هفته‌ی آینده در گرد هم‌آیی ناتو شرکت کند. او از ابتدای به قدرت رسیدنش خواهان افزایش بودجه‌ی نظامی کشورهای عضو ناتو شده بود و این بار به بروکسل می‌آید که اختصاص دو درصد از تولید ناخالص داخلی به بودجه‌ی نظامی ناتو را تصویب کند. امری که در میان کشورهای مختلف اروپایی به موضع‌گیری‌های متفاوت و ناهمگونی دامن زده است. ائتلاف «Trump Not Welcome: Make peace great again» که پلتفرم توسط بیش از ۷۰ حزب، سازمان و گروه سیاسی امضا شده است زمینه‌ی حرکتی منسجم و متحدانه در برابر سیاست‌های دونالد ترامپ و مشخصاً سیاست‌های جنگ‌طلبانه و نظامی او را فراهم ساخته بود. جمعیتِ خشمگین طیف گسترده‌ای از مردم را شامل می‌شد: از مردم عادی گرفته تا فعالین سیاسی، فعالین سندیکایی، اعضا و هواداران احزاب مختلف از چپ و سبزها گرفته تا برخی گرایش‌های سیاسی در کمیسیون اروپا، دانشجویان و جوانان،‌ فعالین مهاجرین بدون برگه اقامت، گروه صلح، فمینیست‌ها و ... در این تظاهرات شرکت داشتند. فعالین سازمان زنان هشت مارس (افغانستان ـ ایران) در بلژیک و کمیته‌ی جوانان بلژیک ضمن اعلام همبستگی و حضور در این ائتلاف، به‌طور فعال در این تظاهرات شرکت داشتند.

تظاهرات از ایستگاه قطار نورد شروع می‌شد. به همین دلیل از ساعتی قبل تظاهرکننده‌گان و رسانه‌ها در محل حاضر بودند و فرصت مناسبی برای بحث‌های سیاسی بین شرکت‌کننده‌گان، انجام مصاحبه و پخش بیانیه و ... بود. ما هم با پخش وسیع بیانیه‌های‌مان در مورد سفر ترامپ به زبان انگلیسی و بیانیه‌های کارزار زنان به زبان فرانسه کارمان را شروع کردیم. بنر بزرگ ما که شعار کارزار «رفیوز فاشیسم!» (در آمریکا) را در یک‌طرف بر خود داشت، برجسته بود:


“No! In the name of humanity, we refuse to accept a fascist America”
نه! به‌نام بشریت، تن به یک آمریکای فاشیست نخواهیم داد!
در طرف دیگر بنر نوشته‌شده بود:
مردم جهان علیه امپریالیسم و بنیادگرایی مذهبی متحد شوید! 


سال گذشته در اعتراض به سفر ترامپ و در همبستگی با کارزار «رفیوز فاشیسم!» ما تعداد زیادی از شعار مرکزی این کارزار به زبان انگلیسی را در اختیار تظاهرکننده‌گان قرار داده بودیم و همه از این حرکت استقبال کردند، امسال نیز تصمیم گرفتیم در حد توان‌مان این کار را انجام دهیم با این تفاوت که امسال همین شعار را به زبان‌های مختلف تهیه کردیم: از فرانسه، آلمانی، ایتالیایی و اسپانیایی گرفته تا عبری، عربی، چینی، روسی، هندی، اردو، فارسی، ترکی و ... این حرکت نیز با استقبال روبه‌رو شد، از آن عکس و فیلم می‌گرفتند و بر سر آن‌ها شروع به بحث با مردم کردیم و در صورت تمایل پلاکاردی را در اختیارشان قرار می‌دادیم که تا انتهای تظاهرات در دست افراد در نقاط مختلف صف تظاهرات دیده‌ می‌شد. برخی از مردم این شعار را به زبان خودشان انتخاب می‌کردند و برخی هم - در همبستگی - شعارها به زبان‌های دیگر را برمی‌داشتند. مردی گفت من مجبورم انگلیسی را انتخاب کنم چون ترامپ این‌قدر احمق است که هیچ زبان دیگری را نمی‌فهمد. چند نفر از فعالین جنبش فلسطین پلاکاردهای عربی و عبری را انتخاب کردند. پلاکارد علیه فاشیسم، به زبان عبری در دست یک دختر عرب فلسطینی تضاد و توجه زیادی ایجاد کرده بود. یک رهگذر چینی، پلاکارد یک تظاهرکننده به زبان چینی را گرفت و با اشتیاق آن را به دوستانش نشان داد و با آن عکس انداخت و ... این‌ها صحنه‌هایی کوچک اما مهم از همبستگی مردم از ملیت‌های مختلف با هدف مشترک بود.

علاوه بر ساختن این پلاکاردها ما استیکرهایی با همین شعار تهیه کرده بودیم که تظاهرکننده‌گان از آن استقبال می‌کردند؛ و البته استیکر دیگری که می‌گفت: «بدن من متعلق به من است، نه هیچ دولت، نه هیچ مذهب و نه هیچ فردی!» و خیلی از زنان از این استیکر هم استقبال کردند. زن مسنی می‌گفت آیا منظور شما کشور خودتان است یا همه‌جا و ما توضیح دادیم نه‌تنها در کشور خودمان که در همین بلژیک و آمریکا این‌یکی از موضوعات مرکزی مبارزات زنان است. ما هم استیکرها را روی تی‌شرت‌های مبارزاتی و لباسهای‌مان چسبانده بودیم.

علاوه بر شعار اصلی‌مان علیه فاشیسم، پلاکاردهایی داشتیم که سیاست‌های جنگ‌طلبانه،‌ ضد زن، ضد مهاجرت و ضد بشری ترامپ و امپریالیست‌ها را افشا می‌کرد. امسال ما تأکید داشتیم که باید سیاست جنگ‌طلبانه‌ی ترامپ علیه ایران را هم با قدرت افشا کرد، بدون این‌که ذره‌ای به جمهوری اسلامی امتیاز بدهیم چون سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی کاری است که باید توسط مردم ایران انجام شود و نه هیچ نیروی دیگری. به همین دلیل برخی از پلاکاردهای‌ ما مشخصاً ضد جنگ بود:

- مردم جهان! علیه جنگ متحد شوید!
- نه به نام ما، دونالد ترامپ!
- نه! به دستور کار ترامپ!
- نه! به جنگ!
- به نام بشریت، کشتار و وحشیگری پلیس مهاجرت علیه مهاجران را متوقف کنید!
- به نام بشریت، به پناه‌جویان و پناهنده‌گان اجازه‌ی ورود بدهید!
- به نام بشریت، تهدید و ارعاب کودکان مهاجران را متوقف کنید!
- این کابوس باید تمام شود: رژیم ترامپ/پنس باید برود!
- منطقه‌ی بدون فاشیسم! بدونِ راسیسم، سکسیسم، بیگانه‌هراسی، هم‌جنس‌گرا‌هراسی، اسلام‌هراسی، pussy grabbing، نفرت از مسلمانان، انکار علم، یهودی‌ستیزی، فاشیسم!

تمام پلاکاردها، تراکت‌ها و استیکرهای تهیه‌شده در همان ابتدای گرد هم‌آیی پخش شد. هم‌زمان پلاکاردها و شعارهای بسیار جالبی در دست مردم می‌دیدیم و انواع خلاقیت‌هایی که برای حضور در تظاهرات به خرج داده بودند.

یک مرد که دختر کوچکی را در قفس کوچک سیاری (همراه اسباب‌بازی‌هایش) به تظاهرات آورده بود، می‌گفت: «من می‌خواهم خیلی واضح بگویم، نه‌تنها جای هیچ کودکی در زندان نیست بلکه راه‌حل هم این نیست که با پدر و مادرهای‌شان مشترکا زندانی شوند!» او این شعار را در دست داشت: «بمباران برای صلح، مانند تجاوز برای بکارت است!»، زن دیگری روی یک جاروی گردگیری نوشته بود: «ترامپ را بروبیم!»، برخی از زنان کلاه‌های صورتی به سر داشتند و برخی از فعالین جنبش LGBT هم شعار: “Make America Gay Again!” را به همراه داشتند. زنی هم علیه ناتو نوشته بود:«ناتو: سازمان تروریستی شمال-آتلانتیک است!»، یکی دیگر از شعار هم خواستار آزادی زندانیان سیاسی انقلابی در آمریکا بود و برخی از فعالین محیط‌زیست و صلح نیز ماکت موشک‌های بزرگ اتمی را به نشانه‌ی اعتراض با خود حمل می‌کردند...

بخش مهمی از هدف تظاهرات در سخنرانی‌های ابتدای آن مشخص بود. سخنرانان از زوایای مختلف به موضوع پرداختند اما محوری‌ترین نکته‌ای که در صحبت‌های همه‌ی آن‌ها برجسته بود عدم اختصاص بودجه‌ی اضافی به ناتو بود که به شکل‌های مختلفی بیان شد. از این‌که این بودجه باید صرف آموزش و تحصیل ارزان و رایگان شود گرفته تا این‌که باید صرف هزینه‌های بهداشت و درمان گردد، یا این‌که باید به اشتغال‌زایی در کشور بیانجامد. بحث‌هایی نیز از جنایات بی‌پایانی که طی سال‌های متمادی در افغانستان، عراق و لیبی شد و ناتو در آن نقش داشت و یا سرنوشت نامشخص فلسطین و مسأله‌ی خروج آمریکا از برجام نیز مطرح گشت. یکی از سخنرانان فمینیست ضمن برشمردن سیاست‌های ضدزن و ضدمهاجرتِ ترامپ،‌ به افشاگری از معاملات کلان نظامی کشورهای اروپایی با کشورهایی مانند عربستان و امارات نیز پرداخت.

پس از صحبت‌های سخنرانان جمعیت به حرکت درآمد. از همان ابتدا پخش چند موزیک ریتمیک و رزمنده انرژی تازه‌ای به جمعیت داد و بخشا بلوک کوچکی که حول ما شکل‌گرفته بود را منسجم کرد؛ گروه کمک سرخ بلژیک، برخی از فمینیست‌ها، یک بلوک از یهودیان ضد جنگ و ضد صهیونیسم، یک کلکتیو از فعالین ضد جنگ که از آلمان آمده بودند با ما همراه شدند و مشترکا در دادن شعارها همراهی می‌کردیم. شعارهای‌مان نقش تعیین‌کننده‌ای در طول مسیر داشت و استقبال خوب شرکت‌کنندگان و همراهی آن‌ها نشانه خوبی بود؛ ازجمله این شعارها:

«هی هی! هو هو! ترامپ و پنس باید بروند!»، «چگونه می‌توان فاشیسم را متوقف کرد؟! انقلاب و نه چیزی کمتر!؟»، «انقلاب! تنها راه‌حل!»، «نه مرز، نه ملیت، اخراج پناه‌جویان را متوقف کنید!»، «آ آنتی آنتی کاپیتالیستا!»، «دونالد ترامپ! گمشو! گمشو! مارین لوپن! گمشو! گمشو! اردوغان! ... تئوفرانکین! ... بشاراسد!... جمهوری اسلامی ... نتانیاهو ... اسرائیل ... ولادمیرپوتین ... فلامس‌بلانگ ... گیرت ویلدرز ... خامنه‌ای ...ان‌وآ ... داعش...»، «آیا آماده مبارزه با سکسیسم، راسیسم، پدرسالاری، همجنس‌گرا هراسی، دیگرهراسی، اسلام‌هراسی، یهودی‌هراسی و ... سرمایه‌داری هستید؟! به‌پیش!»، «آمریکا همین حالا از خاورمیانه خارج شو!»، «آمریکا! ترکیه! ایران! روسیه! همین الان از سوریه خارج شوید!»، «هی! هی! آمریکا چندین کودک را تا همین امروز کشته‌ای؟!»

علاوه بر همراهی خوب شرکت‌کنندگان حول این بلوک کوچک و همراهی در تکرار شعارهای انقلابی و ... دیدن پلاکاردهای تهیه‌شده در طول مسیر در دست مردم دیدنی بود. زنانی بودند که به دنبال پلاکاردهایی در افشای زن‌ستیزی ترامپ بودند، دختران و پسران جوانی که پلاکاردهایی با شعار اصلی را بر دست داشتند و با انرژی شعارها را تکرار می‌کردند. طبق برنامه جمعیت با عبور از کنار کانال و کمپ پناهندگان وارد مرکز شهر شد و سپس به سمت نقطه‌ی آغاز راهپیمایی به‌عنوان نقطه‌ی پایان بازگشت.

حضور ما در تظاهرات امسال از جوانب مهمی اهمیت داشت؛ ازیک‌طرف مبارزه‌ی انترناسیونالیستی که علیه عروج فاشیسم و راست افراطی در آمریکا و اروپا ضرورت دارد را تقویت کردیم، تلاش کردیم مبارزات مردم و زنان آمریکا علیه ترامپ را تنها نگذاریم، تلاش کردیم سیاست‌های داخلی و بین‌المللی ترامپ را افشا کنیم و از طرف دیگر به‌عنوان بخشی از نیروهای انقلابی از ایران تلاش کردیم بگویم چرا امروز که جمهوری اسلامی در بحران عدم مشروعیت و بحران اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قرار دارد، بیشتر از هرزمانی مسأله‌ی مبارزه‌ی ما با دو قطب ارتجاعی موجود در جهان و نماینده‌گان سیاسی آن‌ها اهمیت دارد. چرا در این بحبوحه‌ی جنگ‌افروزی و تضادهای ارتجاعی بین جمهوری اسلامی و امپریالیست‌‌ها ساختن نیرو و آلترناتیو دیگری در مقابل آن‌ها با تکیه‌بر خشم و مبارزه‌ی جسورانه‌ی مردم اهمیت دارد و ... خوشبختانه توانستیم کم‌وبیش این بحث را پیش ببریم چه به شکل بنر، شعار و پلاکارد چه در بحث‌های کناری مثلاً میان برخی از رفقا با گروهی از فعالین جنبش فلسطین یا فعالین جنبش زنان در بلژیک و ... در این بحث‌وجدل‌های کوتاه کاملاً روشن بود که انرژی زیادی در میان مردم مترقی و خواهان تغییر برای مبارزه با ترامپ وجود دارد و بخش مهمی از جمعیت فراتر از محورهای مورد تأکید و درست سخنرانان به فکر تغییر جهان هستند.

فعالین سازمان زنان هشت مارس (ایران – افغانستان) – بلژیک
کمیته جوانان بلژیک


برخی از لینک‌های خبری این تظاهرات (درج این لینک‌ها به معنای تأیید مواضع این رسانه‌‌ها نیست):


- لینک مستقیم و گزارش تصویری از این تظاهرات: 


- و تصاویر بیشتر در لینک گزارش تصویری از این تظاهرات.

2018/07/05

فراخوان تظاهرات علیه سفر ترامپ نماینده‌‌‌ی فاشیست نظام سرمایه‌داری- امپریالیستی آمریکا به بلژیک

روزهای ۱۱ و ۱۲ ماه ژوئیه، دونالد ترامپ برای شرکت در نشست ناتو در بروکسل حضور خواهد یافت.
قرار است ترامپ برای تقویت پایه‌های وحدت سیاسی و نظامی دولت فاشیستی خود با دیگر کشورهای عضو ناتو به بروکسل بیاید.
قرار است تکلیف پیمان‌ها و بودجه‌های نظامی آتی و جنگ‌های وحشیانه‌تر علیه مردم جهان روشن‌تر شود.
قرار است مدافعین اصلی سیستم سرمایه‌داری / امپریالیستی در این دیدار راهی برای دفاع هرچه بیشتر از این سیستم ستم و استثمار پیدا کنند.
قرار است افزایش بودجه‌ی نظامی و دفاعی کشورهای عضو ناتو، ازجمله بلژیک، در سرفصل برنامه‎‌های این نشست قرار گیرد.
قرار است این دیدار به پیشبرد سیاست‌های فاشیستی ترامپ نه‌تنها در آمریکا، بلکه در سراسر جهان، خدمت کند.
قرار است چرخه‌ی ستم و استثمار، جنگ، کشتار، تخریب محیط‌زیست، زن‌ستیزی، تعصبات مذهبی‌، همجنس‌گراهراسی، نژادپرستی، دیگرهراسی، مهاجرت، آوارگی، بردگی، بی‌آیندگی و... تحت رژیم فاشیستی آمریکا و بال‌وپر گرفتن جنبش‌های فاشیستی و راست افراطی در اروپا گسترده‌تر شود.
بله! چون ترامپ نماینده‌ی عقب‌افتاده‌ترین، پوسیده‌ترین و ارتجاعی‌ترین ارزش‌ها و ایده‌هاست و تمام فجایع سیستم را یک‌جا در رژیم خود جمع کرده است. حاکمیت فاشیستی که تهدیدی برای بشریت و کل کره زمین است. امروزه خطر فاشیسم نه‌تنها بر آمریکا، بلکه در اروپا و کل جهان سایه انداخته است.
چون طی یک سال و نیمی که از روی کار آمدن او می‌گذرد، اهتمام ویژه‌ای به کار بسته است تا با فیگوری «عمل‌گرایانه» در تقابل با دولت‌های قبل از خود، به وعده‌های فاشیستیِ انتخاباتی‌اش، علیه مردم آمریکا و کل مردم جهان جامه‌ی عمل بپوشاند.

به همین دلیل نباید سکوت کنیم!
باید روز ۷ ژوئیه به خیابان بیاییم!
باید به‌صف تظاهرات مردم بپیوندیم!
چون ما معترضیم به حضور کسی که:
زنان را چیزی جز ابزار شهوت و بچه‌زایی نمی‌داند، آواره‌گان جنگ‌های امپریالیستی را مقصر اوضاع بحرانی دنیا می‌نامد، مهاجرین و قربانیان فجایع سرمایه‌داری را جمعیت اضافی می‌داند، علم را سد راه گسترش خرافه و مذهب می‌داند، استثمار و بهره‌کشی را نماد برتری و قدرت می‌داند، در تخریب باقی‌مانده‌ی محیط‌زیست و کره‌ی زمین در خدمت به سود سرمایه ابایی ندارد، با وعده‌ی عظمت‌طلبی سفید/مسیحی آمریکا می‌خواهد میلیون‌ها نفر را طعمه‌ی نژادپرستی، دیگری‌هراسی و تنفر پراکنی کند؛ و حتی از جدا کردن کودکان از خانواده‌ی آواره و بی‌پناه‌شان هم شرم و ابایی ندارد. کسی که برای رسیدن به این اهداف ابایی از جنگ‌افروزی بیشتر و کشتار ندارد و برای دستیابی به «عظمت آمریکا» انگشت خود را بر دکمه‌ی بمب‌های هسته‌ای آماده گذاشته است؛ و از طرف دیگر به اسم جلوگیری از «هسته‌ای شدن» دیگر کشورها و جلوگیری از «حمایت از تروریسم»، جهان و خاورمیانه را به سمت روشن کردن آتش جنگ ارتجاعی جدیدی سوق می‌دهد.

بله! ترامپ به‌عنوان نماینده‌ی فاشیست دولت آمریکا یعنی سردمدار جنگ‌افروزترین و میلیتاریست‌ترین امپریالیسم جهان، ادعای مهار جمهوری اسلامی را در شرایطی بهانه کرده است که تضاد منافع امپریالیست‌ها در خاورمیانه به جنگ‌های نیابتی گره‌خورده و حاصل این جنگ‌افروزی، امروز افزایش تضاد منافع بین جمهوری اسلامی و دولت آمریکاست. آن‌هم در شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی در سراشیب عدم مشروعیت داخلی و بحران اقتصادی، سیاسی، اجتماعی قرارگرفته است. حاصل این ترکیب مثل همیشه سرکوب داخلی، شکنجه، زندان و اعدام هرچه بیشتر مردم ایران و افزایش فقر و شکاف طبقاتی است. درنهایت چه رژیم جمهوری اسلامی و آمریکا دوباره به توافقاتی برای حفظ نظام اسلامی دست یابند، چه آمریکا سودای تغییر رژیم را عملی سازد، چه تحریم‌ها تشدید شوند و چه جنگ مستقیماً علیه ایران آغاز گردد، مردم ایران باید بهای سنگین آن را با خون بپردازند.

فرصت تعلل و تردید نیست. باید زمین و زمان را به هم بدوزیم تا جلوی رشد هر چه بیشتر فاشیسم، بنیادگرایی مذهبی‌، جنگ ارتجاعی و هر نوع نیروی واپس‌گرایی که بشریت و کره زمین را تهدید می‌کند، گرفته شود. مبارزه علیه دهشت‌های سرمایه‌داری امپریالیستی جدا از مبارزه‌ علیه بنیادگرایی مذهبی نیست، این دو قطب واپس‌گرا در حین اختلاف، یکدیگر را تقویت می‌کنند. مبارزه علیه فاشیسم و راست افراطی در غرب، جدا از مبارزه‌ی ما علیه رژیم زن‌ستیز و سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران و سایر نیروهای بنیادگرای اسلامی نیست.

ما فعالین سازمان زنان هشت مارس و کمیته‌ی جوانان در بلژیک و در همبستگی با کارزار «نه به فاشیسم!» (Refuse Fascism) و ائتلاف «ترامپ خوش نیامدی!» (Trump not welcome!) از همه‌ی نیروها، احزاب، سازمان‌ها، تشکلات و افراد ایرانی و غیرایرانی دعوت می‌کنیم که به‌صف تظاهرات اعتراضی بپیوندند تا بتوانیم در همبستگی با مردم و نیروهای انقلابی در آمریکا صفوف مبارزه‌ی مشترک‌مان را برای به زیر کشیدن رژیم فاشیستی ترامپ/پنس گسترده کنیم. بی‌شک امروزه مبارزه‌ علیه عروج راست‌افراطی و فاشیسم از یک‌سو و مبارزه علیه عروج بنیادگرایی مذهبی از سوی دیگر مبارزه‌ی همه‌ی انقلابیون و آزادی‌خواهان جهان و همه‌ی ‌کسانی است که در جهت ساختن جهانی بدون ستم و استثمار مبارزه می‌کنند.

زمان: ۷ ژوئیه ۲۰۱۸ - ساعت ۱۵:۰۰
مکان: ایستگاه شمالی بروکسل
(Brussels-North station)

سازمان زنان هشت مارس (ایران - افغانستان) - بلژیک
کمیته جوانان بلژیک

2018/06/23

در اعتراض به حکم اعدام رامین حسین پناهی - بروکسل

روز جهانی تجمعات سراسری در اعتراض به حکم اعدام رامین حسین پناهی
بروکسل - ۲۳ ژوئن ۲۰۱۸

2018/05/27

گزارش سمینارِ حزب کار بلژیک درباره­‌ی «وضعیت سیاسی ایران و خروج آمریکا از برجام» - بروکسل

روز جمعه ۲۵ مه ۲۰۱۸ سمیناری برای بررسی «وضعیت سیاسی ایران و خروج آمریکا از برجام»، توسط «حزب کار بلژیک»(Partij van de Arbeid van België) در شهر بروکسل برگزار شد. سخنرانان این سمینار مارک بوتنگا(Marc Botenga)، نماینده حزب کار بلژیک و متخصص امور ایران، نیلوفر اشتری(Nilufar Ashtari) روزنامه‌نگار ایرانی بلژیکی؛ و بهار کیمونگر(Bahar Kimyongür) روزنامه‌نگار بلژیکی ـ ترکیه­ای و از اعضای حزب/جبهه انقلابی آزادیبخش خلق ها(Revolutionary People's Liberation Party/Front) بودند که قرار بود به دعوتِ شاخه‌ی بروکسلِ انجمن «همبستگی» (یکی از انجمن‌های ضد جنگ وابسته به حزب کار بلژیک) نکات و مواضع خود را بیان کنند. هر سخنران نزدیک به بیست دقیقه صحبت کرد و بعد از یک استراحت چنددقیقه‌ای نوبت به پرسش و بحث رسید و سپس جمع‌بندی سخنرانان. یکی از رفقای کمیته‌ی جوانان بلژیک نیز در این سمینار شرکت کرده بود. در این گزارش فشرده‌ی بحث‌های سخنرانان و صحبت‌های رفیق ما را به اطلاع شما می‌رسانیم. علاقه‌مندان می‌توانند برای شناختِ بیشتر از سخنرانان، نظرات آن‌ها را در اینترنت بخوانند.

جلسه با خوش‌آمدگویی برگزارکنندگان و معرفی سخنرانان آغاز شد و با اشاره به وضعیت سیاسی جاری در خاورمیانه بر اهمیتِ شرکت فعال حاضرین در سالن تأکید گشت. مارک بوتنگا اولین سخنرانی بود که «... با تشریح قوانین بین‌المللی و عدم تعهد دولت ایالات‌متحده بحث خود را آغاز کرد. برشمردنِ نقشی که ایران در حمایت از رژیم اسد در برابر تروریست‌های وابسته به عربستان و ... داشته و امنیت را به عراق بازگردانده ... دفاع تمام و کمال ایران از فلسطین و حماس و ... و بازگشت آمریکا به دوران جنگ‌طلبیِ بوش و فاصله گرفتن از سیاست‌های عاقلانه‌ی اوباما نکاتی بود که بوتنگا بر آن‌ها تأکید کرد و این‌که باید با تمام توان در مقابل جنگ‌طلبی دولت ترامپ ایستاد. دو نکته‌ی اساسی در صحبت‌های بوتنگا دائماً تکرار می‌شد و بر مواضع حزب کار بلژیک تأکید می‌کرد: اول این‌که سیاست رژیم ایران، سیاستی صحیح مبتنی بر عدم خروج از برجام بود اما با خروج آمریکا از برجام و اگر اروپایی‌ها (فرانسه، انگلیس و آلمان) شروط ایران را فراهم نکنند، ایران حق دارد که به سیاست دوران احمدی‌نژاد بازگردد. یعنی در تقابل با غرب، به غنی‌سازی ادامه داده و بر سر توان دفاعی خود هیچ جای بحثی را باقی نگذارد. دوم این‌که ایران تفاوت عمده‌ای با کشورهای دیگر منطقه دارد. سیاست ایران در تهران تدوین می‌شود اما سیاست کشوری مانند بحرین در واشنگتن. این یعنی کشوری مستقل که تحمل آن برای دولت آمریکا و گاهاٌ اروپایی‌ها سخت است و آن‌ها ایرانی وابسته می‌خواهند. بوتنگا در توجیه نکته‌ی اول فهرستی از اقدامات ایران در دوران احمدی‌نژاد برای مقابله با تحریم‌ها ارائه کرد که امروزه باید تشدید شوند و این‌که ما باید به دور زدن تحریم‌ها توسط دولت ایران کمک کنیم. در توجیه نکته‌ی دوم مصدق بهترین مثالی بود که به‌کار برد و از دشمنی آمریکا و غرب با ایرانِ مستقل گفت که حتی بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی هم ادامه دارد.»

نیلوفر اشتری سخنران دوم بود که »عمدتاً به مسأله‌ی تحریم‌ها پرداخت و مغایرت آن با قوانین بین‌المللی را برشمرد. او نیز مانند بوتنگا بر ضرورت ایستادگی در برابر سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌ی ترامپ تأکید کرد و این‌که امروزه باید از ابتکارِعمل اروپائیان و ایران مبنی بر ماندن در برجام دفاع کرد. اشتری از حق دموکراتیک مردم ایران برای بهره‌مند شدن از تعهد متقابلِ دولت‌شان با غربی‌ها گفت و این‌که هر بحث دیگری امروزه انحرافی است و باید از موضع دولت ایران و شروطش مبنی بر تعهد دو طرف در برجام، ولو بدون آمریکا، دفاع کرد. خطر سوریه‌ای شدن نیز در انتهای صحبت اشتری تأکید شد.»

بهار کیمونگر به‌عنوان سومین سخنران «به تشریح تفاوت‌های ایران و سایر کشورهای منطقه از زاویه سنت و فرهنگ و دین پرداخت و این‌که چگونه این تفاوت‌ها در یک بستر تاریخی امروزه به دولت جمهوری اسلامی رسیده و همان نقش قبلی را در منطقه ایفا می‌کند؛ یعنی امپراتوری‌یی که زمانی ضامنِ امنیت منطقه در برابر رومیان و ... بود امروزه در رژیم جمهوری اسلامی خلاصه می‌شود که قابل دفاع است. کیمونگر رقابت شیعه - سنی در منطقه را با نقل‌قول‌هایی از شریعتی به رقابت حق و باطل گره زد و این‌که امروزه شیعیان به رهبری رژیم ایران، در موضع صحیح ضدامپریالیستی و سنی‌ها در موضع غلط پروامپریالیستی هستند. البته او برای خالی نماندن عریضه و البته سابقه­ی خودش به‌عنوان یک روزنامه‌نگارِ میلیتانت چپ،‌ به اپوزیسیون چپ و ناسیونالیست ایران هم اشاره کرد که کماکان فعال هستند و امروزه باید در موضع ضدجنگ و ضد تجاوز اسرائیل و آمریکا در جبهه‌ی رژیم قرار بگیرند تا ایران سوریه نشود!»

بعد از استراحت کوتاهی نوبت پرسش و بحث از سوی شرکت‌کنندگان در سمینار شد. مهم‌ترین سوالاتی که مطرح شدند از نقش ایران در یمن، انتخابات عراق و سرنوشت نفوذ ایران بود. رفیق ما نیز در دو نوبت نکاتی را مطرح کرد که هرچند با روند حاکم بر سمینار در تضاد بود اما خوشبختانه توانست تأثیر خوبی بر عده‌ای از حضار داشته باشد. از آن‌جا که بوتنگا در ایران یک پروژه‌ی تحقیقاتی گذرانده بود و اشتری نیز پروژه‌ی دکترایی در رابطه با زنان در سینمای ایران را در کارنامه‌ی خود داشت و کیمونگر نیز تحقیقات مفصلی در رابطه با اقلیت‌های قومی و ... منتشر کرده بود، جا داشت که از یک زاویه صحیح به جوی که بر سطوحِ دانشگاهی دوران ما غالب است و در بحث‌های هر سه سخنران برجسته بود اشاره‌ای شود، یعنی استفاده از متدولوژی محدود ساختنِ واقعیت عینی در آن‌چه هست و نه آن‌چه می‌تواند و باید بشود. این متدولوژی در سیاست خود را به شکل انتخاب میانِ گزینه‌های موجود مشخص می‌کند؛ یعنی حفظ وضع موجود. رفیق ما تأکید کرد که مقایسه‌ی میانِ قدرت‌های ارتجاعی منطقه و یا مقایسه میان دولت ارتجاعی ترامپ و رژیم ارتجاعی ایران نتیجه‌ای جز دفاع از دشمن کوچک‌تر در برابر دشمن بزرگ‌تر ندارد؛ یعنی خط سیاسی حزب کار بلژیک. سکوت در برابر رژیمِ ارتجاعی ایران در ویران‌گری خاورمیانه و اسلامیزه کردن بسیاری از جنبش‌های سابقاً سکولار مانند فلسطین و ... به دلیل تحریم‌ها و تهاجم دولت ترامپ به آن یعنی حمایت از رژیم ایران. وقتی فاکتور ایدئولوژی در بحث‌ها و تحلیل‌ها غایب باشد و همه‌چیز را با رابطه‌ی قدرت، آن‌هم رابطه‌ی قدرتِ میانِ دولت‌های سرمایه‌داری جستجو کنیم چاره‌ای جز دفاع از یکی از آن‌ها نداریم. این خط سیاسی در جنگِ داخلی سوریه هم توسط حزب کار بلژیک به‌کار بسته شد؛ یعنی دفاع از رژیم اسد، ایران، حزب‌الله و قطعاً روسیه در مقابل نیروهای وابسته به کشورهای خلیج یا ترکیه و حتی در مقابل روژآوا. خطی که توده‌ها و خواستِ آن‌ها و شورش آن‌ها در برابر بی‌عدالتی را نادیده انگاشته و در دالان‌های قدرت‌های دولتی موجود به دنبال راه‌حل یا مبارزه می‌گردد. چنین درکی از سیاست است که دولت و مردم ایران را یکی ساخته و از تضادهای موجود درصحنه‌های داخلی و بین‌المللی به‌راحتی می‌گذرد و به سمت‌گیری میانِ دولت‌های ارتجاعی در برابر هم روی می‌آورد. رژیم ایران هرچند نماینده‌ی سرمایه‌داری در ایران است اما نماینده‌ی بخش عظیمی از مردم ایران، به‌ویژه خلق‌های تحت ستم، زحمت‌کشان نیست و از همین رو در تضاد با منافع اساسی مردم، سرکوب ۴۰ ساله‌ی جنبش‌های اجتماعی را تثبیت کرده است. امثال حزب کار بلژیک، مبارزات مردمی و جنبش‌های دموکراتیک کشورهایی مثل ایران را، مانند خیزش دی‌ماه ۹۶ را، یکسره دسیسه‌های دشمنان به‌ویژه عربستان و آمریکا معرفی کرده و سرکوب خلق‌های تحت ستم، زن‌ستیزی، اعدام، زندان و شکنجه در ایران را هم‌صدا با نمایندگان رژیم ایران در جهت مبارزه با امپریالیسم تفسیر کردند.

رفیق‌مان ادامه داد که مباحثِ هر سه سخنران چینشِ دلبخواهی و رایج فاکت‌ها بوده و نتوانست بستری که این اتفاقات رخ می‌دهند را روشن سازد. پرسش امروز این نیست که باید در برابر ترامپ فاشیست و دولتش ایستادگی کرد یا نه؟! پرسش امروز این نیست که خطر جنگ جدی است یا نه؟! پرسش امروز این هم نیست که تحریم‌ها وضعیت زندگی مردم را بدتر می‌کند یا نه؟! پرسش‌های اساسی این‌ها هستند: این اوضاع بر چه زمینه‌ای رخ می‌دهد؟ و چه باید کرد؟

زمینه‌ای که این وضعیت در آن جاری است، به‌طور خلاصه جدال و رقابت امپریالیست‌ها برای هژمونی اقتصادی و سیاسی بر جهان است که در خاورمیانه فشرده شده و ایران در این منطقه نقش ویژه‌ای دارد. هم در ویرانی منطقه و هم در مانع‌تراشی برای هژمونی آمریکا؛ بنابراین تحریم‌ها و حملات اسرائیل به پایگاه‌های سپاه پاسداران در سوریه، خروج آمریکا از برجام و اصرار اروپائیان بر قراردادهای تازه‌ای برای کنترل نفوذ ایران در منطقه و توان نظامی‌اش را باید در این زمینه بررسی کرد. رقابت میان امپریالیست‌های آمریکایی، اروپایی، روسیه و چین به مراوده با ایران هم گره‌خورده است و رژیم ایران نیز با آگاهی از این مساله،‌ در تلاش است که در وضعیت جدیدی که در آن قرارگرفته، سیاست همسویی با یکی و تقابل با دیگری را در پیش بگیرد. سیاستی که امید به بقا و همکاری با جهان سرمایه‌داری را به هیأت حاکمه‌ی ایران می‌دهد و تشدید سرکوب اعتراضات مردمی را نیز مشروع می‌سازد. البته امروزه چنین سیاستی توسط ایران به بن‌بست هجوم دولت ترامپ خورده است. بدون دیدن چنین ترکیبی امکان بررسی وضعیت موجود و ارائه‌ی آلترناتیو یا صرفاً موضع‌گیری فراهم نخواهد شد و لاجرم به دامان یکی از این دو نیروی ارتجاعی می‌افتیم.

با این‌که یکی دو بار برخی از اعضای حزب کار بلژیک با صدای بلند خواهانِ اخراجِ رفیق ما از سمینار شدند و یا فریاد زدند که «سوالت را بپرس! تو که سخنران نیستی!» اما برخی از جوانان به دفاع از رفیق ما برخاسته و خواهان ادامه صحبت او شدند. رفیق ما به گفتمان‌های غلطی که در فضای آکادمیک اروپا رایج است پرداخت و جایگاه انتخابات و حاکمیت در ایران را توضیح داد: «این‌که در ایران انتخابات بوده و هنوز هم برگزار می‌شود و در بسیاری از کشورهای پادشاهی خاورمیانه شاهد روندهای دیگری هستیم دلیلی بر وجود دموکراسیِ لیبرالی در ایران نیست. تئوکراسیِ فشرده در نهادهایی مانند ولایت‌فقیه، شورای نگهبان پایاپای مناسبات لیبرالی موجود مانند انتخابات، پارلمان و روابط اقتصادی در ایران عمل کرده و در جهت حفظ شکل خاصی از مناسبات سرمایه‌دارانه در ایران همزیستی می‌کنند. این فقط یک نگاه اروپا محور است که انقلاب کردن را هم از کانال‌های انتخاباتی و رقابت میان نمایندگان سیاسی جستجو می‌کند. درکی که لنین و بسیاری دیگر از رهبران کمونیست بی‌پایه بودن آن را برای انقلاب کردن تأکید و اثبات کردند اما با شکست سوسیالیسم در قرن بیستم، این تفکر غیرانقلابی باقدرت بیشتر وارد صحنه شده و امروزه جزئی از سیستم موجود گشته است که زحمت حمله به انقلابیون توسط لیبرال‌ها و راست‌ها را کم کرده است. چه در فضای آکادمیک، چه در فضای کارگری و سندیکالیستی و چه در جنبش‌های اجتماعی موجود شاهد این روند هستیم. درحالی‌که انقلاب مفهومی است که به‌هیچ‌وجه در پیِ حفظ وضعیت موجود نیست بلکه آن را بر هم می‌زند و صورت‌بندی اجتماعی نوینی را برپا می‌کند. این همان چیزی است که نه‌تنها حزب کار بلژیک بلکه بسیاری از نیروهای سیاسی دیگر هم آن را نفی می‌کنند، حتی در ایران. چون خارج از چارچوب نظم موجود باید حرکت و عمل کنند و این در سیاست حاکم نامتعارف است.» فردی در میان جمعیت فریاد زد که «راه‌حل خودت چیست؟» رفیق ما گفت که «ما نیز ـ ما در ایران - مانند سوریه‌ای‌ها و کشورهای درگیر در بهار عربی از داشتن یک نیروی سیاسی توده‌ای و آلترناتیو در کوران خیزش‌های عظیم مردمی در چندساله‌ی اخیر محروم بوده و هستیم. عمده‌ترین دلیل این وضعیت شکست انقلابات جهانی و سرکوب شدید و ممتد نیروهای سیاسی متشکل توسط رژیم جمهوری اسلامی بوده است؛ اما جنبش‌های اجتماعی و نیروهای سیاسی در طول تاریخ بر بستر تضادهای جهانی و داخلی هر کشوری نسج گرفته و بالنده می‌شوند. این وضعیت برای ایران هم مانند کشورهای عربی و ... صادق است. آری در رابطه با انقلاب کردن، عنصر ذهنی از شرایط عینی بسیار عقب‌تر است؛ و تمام تلاش ما باید ایجاد و تقویت چنین نیرویی باشد که با سطوح مختلف مبارزات توده‌ای در ارتباط قرار گیرد. نیرویی که بتواند بخشی هرچند کوچک از توده‌ها را در چنین شرایط هولناکی رهبری کرده و از میان دونیروی ارتجاعی جمهوری اسلامی و امپریالیست‌ها، صدای رهایی مردم باشد. رویکردی مانند لنین و بلشویک‌ها در روسیه و آن‌هم در میانه‌ی یک جنگ جهانی.» به‌جز سه چهار جوان پرشور کسی برای رفیق ما کف نزد ولی سکوت باقی ماند.

مجری برنامه با تشکر از رفیق ما خواهان ورود به بخش جمع‌بندی شد. در جمع‌بندی بوتانگا ضمن اعتراف به کاستی‌های بحث خود، آن را به کمبود وقت مرتبط دانست اما بحث‌های رفیق ما را نوستالژی انقلابیون نامید. بوتانگا به سوالات دیگران پرداخت و آمار خوب و مستندی از مراودات اقتصادی ایران، ترکیه و غرب در دوران قبل و بعد از برجام ارائه کرد و بحث خود را خاتمه داد. اشتری از جمع‌بندی خودداری کرد و کیمونگر به رفیق ما اطمینان داد که او از توده‌ها و مبارزات آن‌ها حمایت می‌کند اما امروز خطر جنگ است و اگر رژیمی باثبات و قوی مانند ایران بپاشد یا درگیر جنگ شود، نظم خاورمیانه از چیزی که هست بدتر خواهد شد.

جلسه با آرامش به پایان رسید اما تا ساعاتی پس‌ازآن بحث‌های کناری ادامه داشت. رفیق ما در بحث‌های کناری در ابتدا حملات کادرهای حزب کار بلژیک را تحمل کرد که بدون توجه به فضای سمینار بحث‌های تند و بی‌پایه‌ای را شروع کردند. به هر صورت رفیق ما چاره را در این دید که بحث را با آن‌ها ادامه دهد و هرچند فضا کمی متشنج شده بود اما لازم بود که رویکرد دیگری که باید تقویت شود را برجسته کرد. در ادامه تعدادی از جوانان حزب کار بلژیک که عمدتاً درگیر مبارزات فلسطین و کارزار ضد فاشیسم هستند با خوش‌رویی با رفیق ما وارد صحبت شدند. این بخش بسیار دل‌نشین بود چون این جوانان از سیاست‌های حزب خود انتقاد داشته و خواهان بحث عمیق‌تر بر سر مقوله‌های اصلی مورد تأکید در صحبت کوتاه رفیق ما بودند. قرارهایی با برخی از ایشان گذاشته شد که بتوان در مشورت و بحثی جمعی به نتایج مبارزاتی بهتری دست‌یافت.

کمیته جوانان بلژیک